دانیالدانیال، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره

روزهای کودکی

دینا کوچولو

اسفند 97 حالا وقتی خاطره نوشتن برای دیناست. وقتی یه دختر کم وزن خیلی کوچولو رو گذاشتن روی سینه ام تا شیر بخوره در حالت نیمه بیهوشی پرسیدم چند کیلوه? دغدغه وزن، مایع آمنیوتیک، مشكلات ریز و درشت بارداری بالاخره تمام شده بود دینا به دنیا اومد. دینا اسمی که چند روز قبل از تولد براش انتخاب کردم.. مهمترین ویژگی تو موقع تولد خندیدن ات درست چند ساعت بعد از تولدت بود. وقتی برای اولین بار مامان بغلت کرد براش خندیدی و از اون موقع به بعد خنده شد ویژگی بارز تو. یه دختر آروم، صبور، خنده رو و بانمک با لبهای قرمز. چند روز بعد به سرعت کمبود وزنت جبران شد و ه سمت عادی شدن رفتی، تو ده روزگی سه کیلو شدی و همچنان لبخند به لب داشتی و عجیب بود این و...
24 خرداد 1398

دینای مهربان

10 بهمن 97 کلاس اول چند ماهی میشه که شروع شده و خواهر کوچولوت بالاخره به دنیا اومد. چه ذوق و شوق وانتطاری داشتی قبل از این تولد! مراحل رشدش رو مدام پیگیری میکردی، از جزییات زندگی جنین می پرسیدی، دائم در حال پیدا کردن اسم جدید بودی، جلسات سونوگرافی رو با من میومدی و کلی کارای هیجان انگیز دیگه... اوایل دوست داشتی دختر باشه، بعد که سونوگرافی نشون داد که پسره با یه بچه پسر ارتباط برقرار کردی و بعد چند ماه ورق برگشت و بچه دختر شد. هر چند دوست داشتی پسر باشه.! خلاصه اون دوران سخت البته برای من به اتمام رسید و تو با کلی استرس از اینکه من چطور باید بچه رو به دنیا بیارم شب رو به روز رسوندی و حتی اون روز حاضر نشدی مدرسه بری. این روزها لکنت زبانت...
24 خرداد 1398
1